لعنت می کنیم
مردمان آن زمان را؛
وقتی که می گویند "حسیـــن(ع)" غریب بود
لعنت می کنیم
مردمان آن زمان را؛
وای به روزی که بگویند مهـــدی(عج) غریب بود،
لعنتمان میکنند
حـــآلا دیگـــر کـــودکـــآن دبــستــانــی هــمــ مــیــداننــد کهــ
مــهــدیه اسمــ مکانــ استــ
و فــآطمــیهــ اســمــ زمــان:
امــا مــن منــتظــر مــیمــــانمــ تــا روزی کــهــ
مــــهــدیــه اســمــ زمــــانــ شــــود و فــاطــمیــهــ اســم مــکــانــ...
الــلــهــم عــجــلــ لــولــیــکــ الــفــرجــــ
بیش از
ما "مدعیان ظهور "
بی قراری می کند . . .!
یابن الحسن آقا بیا

گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم
گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم
گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم
گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم
گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند
گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم
گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند
گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم
گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو
گفتا که من شب و روز در انتظار یارم
گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری
گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم
گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی
گفتا به چشم محرم همواره آشکارم
گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری
گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
جمعه که میشود دلم بهانه آمدنت را میگیرد...
راستش جمعه بین امیدواری و ناامیدی گرفتار میشوم ...
خوبان گفته اند جمعه می آیی
اما خیلی از جمعه ها رفت و نیامدی ...
کار ما از یعقوب بودن هم گذشته ...
مولا جان . ما که دستمان به آسمان نمیرسد
خودت برایمان دست به دعا بردار
بگو خدایا ! اگر از دوری من تا حالا نمرده اند
چون معرفت ندارند و الا هر لحظه غیبت من از مرگ تلختر است...
مولا . ادبیاتش را ندارم . فقط بهر زبانی که خودت می پسندی
التماست میکنم بیا ...
اللهم عجل فرجه و ارنا طلعته

خدایا ما را ببخش...
به صبر مهدی ات... ما را ببخش
او از ما دید، آنچه را که ... نباید میدید و صبر کرد...
خدایا ما را به مهدی مهربان و صبورت ببخش...
و از مابقی دوران تاریک و سنگی غیبتش بکاه...
چشم ما را به روی ماه نورانی اش روشن نما...
یا کریم...
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

ای آن که هست قـبــله عـشـاق کـوی تــو
روی دل است از همه سویم به سـوی تــو
ما را حدیــث جنــت و کـوثـــر بـهــانه اســت
"کـــوثر " لب تو و "جنـت مـوعـود " کوی تـو
در انتــــــظار دیــدن رویت به صـــد امــــــید
بر لب رســــید جان و نــــدیـــدیم روی تــــو
ما جرعــــــه نوش جام الستـــــیم تا ابــــــد
مســــتان سرخوشـــیم مدام از ســبوی تو
ای یوسف عزیـز کـه پـاکـان شهـــر عـشـق
سرگشته اند و شیفته ی جست و جوی تو
از بس حریم لطف تو با عشق و با صفاست
مانند قبـلــه یـاب بـگــردم به سـوی تــو...
اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه