خدایا ! فرصت های ماه رجب را آسان از دست دادم
دل بستم به ماه شعبان ، به این امید که ره توشه ای جمع کنم
برای ورود به ماه رمضان
فرصت های طلایی ماه شعبان نیز به سرعت برق و باد گذشت
ومن ماندم و کشکولی پر از هیچ
تهی از هرگونه گنج بندگی
و اینک چشم دوخته ام به ماه رمضان
به روزها و شبهای نورانیش
به دعا و مناجاتهای عرفانیش
به احیاء شبهای قدرش
نمیدونم چقدر زنده ام
نمیدونم چقدر فرصت دارم
نمیدونم چقدر توفیق استفاده از این فرصت ها را دارم
اما تو ای مهربان بنده نواز
اگر این رمضان را پایان فرصت های من قرار دادی
یاریم کن تا قدر بدانم ، یاریم کن تا بندگی کنم
یاریم کن عاشق بمانم و عاشق بمیرم
ملتمسانه از تو میخواهم این دستهای خالی را
که به سوی آسمان رحمتت بلند شده
تا از شاخسار درخت سبز دعا
سیب سرخ استجابت بچیند
خالی برنگردانی
پرکن دوباره کیل مرا ایهاالعزیز !
دست من و نگاه شما ایهاالعزیز !
روازمن شکسته مگردان که سالهاست
روکرده ام به سمت شما ایها العزیز!
"خداوندا" !
نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی ؛
میان این دو گم شده ام ، هم خود و هم تو را آزار میدهم .!
هرچه تلاش کردم ، نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی
و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی .!
" مهر آفرینا" !
دستم به آسمانت نمی رسد . اما تو که دستت به زمین می رسد "بلندم کن" ..
خدایا سپاسگزارم
که به من این شانس رو دادی که بتونم به دیگران کمک کنم،
کسانی هستند که از این نعمت و برکت وافری که به من دادهای بیبهرهاند…
خدای عزیزم
من میتونم کار کنم،
کسانی هستند که برای رفع کوچکترین نیازهای روزمرهشون هم به دیگران محتاجند،
برای این نعمت بزرگ از تو سپاسگزارم…
خدایا ممنونم
من میتونم تمام زیباییهای پیرامونم را ببینم،
کسانی هستند که دنیایشان همیشه تاریک و سیاه هست…
خدایا
من میتونم راه برم،
کسانی هستند که هیچوقت نتونستهاند حتی یک قدم بردارند…
خدایا از تو ممنونم
که دل رئوف و شکنندهای دارم،
کسانی هستند که این قدر دلشون سنگ شده که هیچ محبت و احساسی رو درک نمیکنن…
خدای دوستداشتنی من، از تو ممنونم
که کسی هست که منو دوست داره،
کسانی هستند که بود و نبودشون واسه هیچکس مهم نیست…
و بیش از همهی اینها
برای هدیهای که هر روز با هزار عشق و امید به من میدهی از تو سپاسگزارم…
...هدیهای که نامش زندگیست…
خدایا من نه آدمم که به فرشتگانت بگویی برایم سجده کنند
خدایا من نه نوحم که برایم کشتی نجات فرستی
خدایا من نه ابراهیمم تا خلیل الله باشم و برایم سلام برسانی
خدایا من موسی نیستم تا سینایت مرا بخواند
خدایا من عیسی نیستم تا دم مسیحایی داشته باشم زنده گر
خدایا من محمد نیستم تا جبراییل امینت را بر او فرستی تا سخنانت را بر قلبش حک کنی
خدایا من علی نیستم که نور مطلق باشد
ای خدای نور ای خالق نور نور
خداییت شیطان را از علی دور ساخت
شیطان هم نیستم
من بنده ی دلخسته ام
من هم آدم را پذیرفتم هم شیطان را دیدم
به محبت علی قسمت میدهم از این سرگردانی و حیرانی رهایم کن
خدایا من نه آدمم که به فرشتگانت بگویی برایم سجده کنند
خدایا من نه نوحم که برایم کشتی نجات فرستی
خدایا من نه ابراهیمم تا خلیل الله باشم و برایم سلام برسانی
خدایا من موسی نیستم تا سینایت مرا بخواند
خدایا من عیسی نیستم تا دم مسیحایی داشته باشم زنده گر
خدایا من محمد نیستم تا جبراییل امینت را بر او فرستی تا سخنانت را بر قلبش حک کنی
خدایا من علی نیستم که نور مطلق باشد
ای خدای نور ای خالق نور نور
خداییت شیطان را از علی دور ساخت
شیطان هم نیستم
من بنده ی دلخسته ام
من هم آدم را پذیرفتم هم شیطان را دیدم
به محبت علی قسمت میدهم از این سرگردانی و حیرانی رهایم کن
خـدایـا !
من هـمانی هسـتم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم .
همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد، می آید سراغت
من همانی ام که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کند .
و چشم هایش را می بندد و می گوید :
من این حرف ها سرم نمی شود! باید دعایم را مستجاب کنی!
همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند!
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود ..
و کلی روزه نگرفته دارد !!
همانی که بعضی وقت ها پشت سـر مردم حرف می زند !
گاهی بدجنس می شود ، البته گاهی هم خودخواه !
حـالا یـادت آمـد مـن کـی هـستم ؟!