مادربزرگم تعریف میکرد:
نمک، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتی با نمکسنگ میخواباندیم تا کمکم شوری بگیره،
غذا را چند ساعتی روی شعلهی ملایم چراغ خوراکپزی مینشاندیم تا جا بیفته،
یخکرده و تکیده کنار علاءالدین و والور مینشستیم تا جونمون آروم گرم بشه،
عکسِ یادگاریِ توی دوربین را هفتهای، ماهی به انتظار مینشستیم تا فیلم به آخر برسه و ظاهر بشه
، آهنگِ تازهی آوازهخوان را صبر میکردیم تا از آب بگذره و کاست بشه و در پخشِ صوت بخونه،
قلک داشتیم؛ با سکهها حرف میزدیم تا حسابِ اندوخته دستمون بیاد،
حلیم را باید «حلیم» میبودیم تا جمعهی زمستانی فرا برسه و در کام مون بشینه،
هر روز سر میزدیم به پستخانه، به جست و جویِ خط و خبری عاشقانه، مگر که برسه،
گوش میخوابوندیم به انتظارِ زنگِ تلفنِ محبوب: شبی، نیمهشبی، بامدادی، گاهی، بیگاهی؛ انتظار معنا داشت.
دقایق «سرشار» بود، هر چیز یک صبوری میخواست،
تا پیش بیاد، تازمانش برسه. تا جا بیفته. تاقوام بیاد:
غذا، خرید، تفریح، سفر، خاطره، دوستی، رابطه، عشق.
"انتظار" مارا قدردان ساخته بود،
حالا فهمیدی چرا این روزها کسی قدردان نیست ... !؟
...عادت به ترتیل داشت. انصافاً صدای قشنگی داشت. یکی از دوستان صوت ترتیلش را ضبط کرده. الآن در موبایل دخترم هست. به سبک استاد پرهیزگار میخواند. با حافظ عجین بود. از خواندن دیوان حافظ لذت میبرد. وقتی حافظ میخواند، اشک روی گونههایش روان بود. بعضی وقتها دلش میخواست خانمش را هم شریک کند. میآمد آشپزخانه، میگفت عزیز؛ ببین چه گفته، شروع میکرد به خواندن من هم ظرف میشستم. طوری رفتار میکردم که یعنی گوشم با تو است.
قابلمه را زمین گذاشتم و نشستم؛ گفتم بخوان. این یک بیتش را دوباره بخوان. میخواستم به او نشان دهم که من هم در این حال هستم. خیلی با توجه به او گوش دادم. شاید احساس میکرد که من هم یک ذره میفهمم. خوشحال میشد. همیشه به خدا میگفتم چه شد که مجید را سر راه من قرار دادی./همسر شهید
شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هسته ای دانشگاه شهید بهشتی ایران بود که درتاریخ 8 آذر 1389 توسط رژیم صهیونیستی و باهمکاری اطلاعاتی منافقین دریک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نایل شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
قال رسول الله ( ص ) :
إنَّ اللّه تَبارَکَ و َتَعالى عَلَى الاناثِ أَرأَفُ مِنهُ عَلَى الذُّکُورِ و َما مِن رَجُلٍ یُدخِلُ فَرحَةً عَلَى امرَأَةٍ بَینَهُ وَ بَینَها حُرمَةٌ إِلاّ فَرَّحَهُ اللّه تَعالى یَومَ القیامَةِ؛
پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
خداى بزرگ، به زنان مهربان تر از مردان است و هیچ مردى، زنى از محارم خود را خوشحال نمى کند، مگر آن که خداوند متعال او را در قیامت شاد مى کند.
کافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص6، ح7
امیرالمؤمنین علیه السلام:
أدِّبوا أولادَکُم على ثَلاثِ خِصال...
فرزندان خود رابر سه خصلت تربیت کنید...
مسندالإمام على (ع)، ج9، ص272
«أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»
اسـتـادی می فـرمـود :
ایـن آیــه معـنـایـش ایـن نـیـست کــه بـا ذکـر خـدا دل آرام می گـیـرد
این جـمـلــه یـعنی خــدا می گـویـد :
جوری سـاختــه ام تـو را کــه جـز بـا یـاد من آرام نـگیـری !!!
تـفـاوت ظـریـفے است!!!!
اگر بیقـرارے ؛ اگر دلتـنـگے ؛ اگر دلگیرے ؛
گیـر کـار آنجـاست کـه هـزار یـاد ، جـز یـاد او، در دلـت جـولـان میدهد
10توصیه به خانمها و 10 توصیه به آقایان (حاج آقا قرائتی )
??
خانم عزیز :
? به شوهرت افتخار کن.
? کسی را با او مقایسه نکن.
? اقتدار و غرور او را نشکن.
? دلبری و فریبایی و طنازی پیشه کن و در خواست هاتو با ناز و دلبری برآورده کن.
? پناهگاه شوهرت باش تا فقط به تو پناهنده بشه.
? هیچگاه بدون آرایش مقابل شوهرت نشین.
? لبخند قشنگت را در هیچ شرایطی با اخم معاوضه نکن.
? برای شوهرت هدیه بخر و همیشه روزای خاص زندگی تو جشن بگیر.
? وقتی وارد خونه می شه، به پیشوازش برو. دستشو بگیر. بِزار روی صورتت.
? وقتی غذا رو سر سفره می ذاری به او بگو : نمی دونم خوشت میاد یا نه ؟!
آقای عزیز:
? واژه « دوست داشتن »را فقط برای او هزینه کن!
? از عشقت برای او هزینه کن ، نه فقط از ثروتت!
? زیبایی همسرت را ستایش کن!
? از دست پختش تعریف کن !
? اقتدار و صلابت را جایگزین خشونت کن!
? هر وقت بهت شک کرد ، با صداقت و مهربانی مطمئنش کن!
? اگه گفت : دلم گرفته تو این خونه !
بگو : در اولین فرصت روی دوشم سوارت می کنم تو آسمونا میگردونمت !
? اگه گریه کرد ، خیلی دستپاچه نشو ! فقط نوازشش کن!
? اگه گفت : از دست بچه ها خسته شدم !
بگو : بهت حق می دم ! تو خیلی صبوری ! ازت متشکرم !
? اگه باهات قهر کرد ! بگو : قهرت هم مثل مهرت قشنگه !