همان گونه که چشم هایمان را از خواب بیدار کردی...
قلب های ما را از غفلت بیدار کن...
و همان گونه که جهان را به نور صبح منور گرداندی...
زندگی مان را به نور هدایت منور بگردان...
خداوندا...
بنویس برای ما پاک شدن گناهان و پوشش عیوب
خداوندا...
صبح مان و روزمان را سرشار از خیر و بخشش و مغفرت
وقتی پایین ترینم
خدا امید من است
وقتی تاریک ترینم
خداروشنایی من است
وقتی ضعیف ترینم
خدا نیروی من است
وقتی غمگین ترینم
خدا آرام جان من است
« الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا
وَالسَّمَاء بِنَاء
وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً
فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ
فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ؛
(بقره آیه 22)
.................................
همان [خدایى] که زمین را براى شما فرشى [گسترده]
و آسمان را بنایى [افراشته] قرار داد
و از آسمان آبى فرود آورد
و بدان از میوه ها رزقى براى شما بیرون آورد
پس براى خدا همتایانى قرار ندهید
در حالى که خود مى دانید »
از کنار جوی کوچکی که رد می شوم، صدای آرام آب به گوش می رسد.
فکر می کنم چه زیباست نگاه کردن به این آب و چرا صدای آب تا این اندازه دلنشین است.
آنچه این گونه زیبایی می آفریند،خود آب نیست
بلکه عبور و گذر آب از جوی است که این گونه زیبا و دل انگیز است.
عبور کردن همیشه زیباست،
گذشت کردن از خطای دیگران
و توقف نکردن بر آنچه که باعث کینه توزی است زیباست.
حرکت آب از روی تیرگی ها و آلودگی های جوی باعث آفرینش زیبایی است.
شاید اگر بتوانیم از زشتی های یکدیگر عبور کنیم
و در برابر یکدیگر کینه توزی نکنیم،
آن وقت به این باور برسیم که در زندگی حرفی برای گفتن داریم،
الفبای موسیقی زندگی مانند موسیقی جوی دل انگیز می شود…
بسر می پرورانم من هوای حضرت باقر
بدل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی داند
که نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر
بگوشم هاتف غیبی سرود این نکته را دیشب
که باشد رخش دانش زیرپای حضرت باقر
چنان بگرفته صیت علمیش آفاق را یکسر
که پیچیده در این عالم صدای حضرت باقر
پیمبر گفت یا جابر که خواهی دید باقر را
سلام از من رسان آنگه برای حضرت باقر
سوالاتی که از وی کرده دانشمند نصرانی
جوابش را شنید از گفته های حضرت باقر
مسلمان گشت راهب ناگهان در محضر آن شه
منور شد دل او از ولای حضرت باقر
شد آسان وضع حمل گمرک وحشی بیابانی
بر روی قله ی کوه از دعای حضرت باقر
برستاخیز اگر خواهی نجات از گرمی محشر
برو در سایه ظل همای حضرت باقر
خرد عاجز بود ز اوصاف بی پایان آن سرور
کمیت لفظ لنگ است از ثنای حضرت باقر
جلال و شان آن امام پاک بازان را
نمی داند کسی غیر از خدای حضرت باقر
(رضائی ) ایستاده بر دولت سرای او